کانون سنگرسازان بی سنگر فارس

کانون سنگرسازان بی سنگر فارس

شماره های تماس:

071-3212226

09178578409

نمابر کانون سنگرسازان بی سنگر فارس:

071-32251698

نمابر سازمان جهاد کشاورزی استان فارس:

071-32293572

آدرس:

شیراز- ابتدای خیابان ارم- سازمان جهاد کشاورزی فارس- اتاق 113- کانون سنگرسازان بی سنگر فارس

شهید سعید پورجعفری که در بین بچه های جهاد فارس به حاج سعید معروف بود درباره تدبیر شهید پورمیدانی در عملیات فتح المبین اینچنین روایت می کند: من با گروه حاج احمد پور میدانی در محور تپه سبز بودیم. بچه های لشکر 21 حمزه ارتش که تپه مشرف به سایت را تصرف کردند ما هم سریع با دستگاها و امکانات دیگر به آنجا رفتیم تا کار احداث استحکامات خط را شروع کنیم.

احمد با دقت وضعیت منطقه را بررسی کرد و گفت: «باید جاده ای تا سر تپه احداث کنیم» جاده که سر تپه رسید، فورا با لودر یک پیشانی مستحکم خاکی بزرگ زدیم نا نیروها جایی برای استقرار پشت آن را داشته باشند.

رزمندگان پشت این پیشانی با تفنگ106 و تانک، دشمن را زیر آتش گرفتند. این خود، عامل مهمی در سقوط آن جبهه شد. چند وقت بعد افسری از لشکر 21 به من گفت: می شود بگوئید که چه کسی مسئول احداث این جاده و آن پیشانی جنگی روی این تپه است؟ از سئوالی که پرسید جا خوردم که نکند اشتباهی انجام داده باشیم! ولی به حاج احمد و تصمیم او ایمان داشتم. دل به دریا زدم و حاج احمد را نشانش دادم.

یکدفعه دیدم که آن افسر با اشتیاق به سمت احمد رفت و پیشانیش را بوسید و او را در بغل گرفت و تدبیرش را تبریک گفت. با هیجان خطاب به احمد گفت: تاریخ به امثال شما افتخار می کند. با اینکه نظامی نیستی ولی کارت را خوب انجام داده ای و دقیق تر از هر کسی کارهای مهندسی منطقه را انجام داده اید.

 

 

منبع : مرکز حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس جهاد کشاورزی استان فارس

 

 

با تبریک 27 خرداد ماه سالروز تاسیس جهادسازندگی به فرمان امام خمینی(ره) و گرامی داشت یاد و خاطره سنگرسازان بی سنگر در سال های دفاع مقدس گزارش اجمالی جهاد سازندگی فارس در دفاع مقدس

 

زمینه

موضوع فعالیت

میزان/حجم

پشتیبانی جنگ

جذب، آموزش و اعزام نیروی انسانی، فنی  ومهندسی به مناطق عملیاتی

18800 نفر

جمع آوری، بسته بندی و ارسال کمک های مردمی به مناطق جنگی

23254تن

 ارسال ابزار آلات و امکانات  سنگرسازی و استحکامات

29390 تن

 ارسال اقلام  فرهنگی و تبلیغی  به جبهه ها

295709 مورد

اعزام ماشین آلات(راهسازی، کمپرسی و کامیون، خودرو سبک و موتور سیکلت)

3820 دستگاه

همکاری داوطلبانه خواهران در مراکز و کارگاههای تولید مواد غذایی و البسه ستاد پشتیبانی جنگ جهاد فارس

600 نفر ثابت  و صدها نفر متغیر

پیمان با کارخانجات تولید کنسرو، کمپوت، ظروف، یخدان چوبی، تانکرسازی، دامداریها و... برای تامین مایحتاج جبهه

13 کارگاه

حمایت ازخانواده شهدا و رزمندگان و  پیگیری امور مجروحین توسط گروههای انصارالمجاهدین

  21 گروه

مهندسی رزمی- تیپ امام صادق(ع)

احداث خاکریز، دژ ،  سیل بند و سایر دیوارهای دفاعی

2480 کیلومتر

راه سازی در مناطق عملیاتی جنوب، غرب و شمال غرب

1450 کیلومتر

احداث و نصب پل(بشکه یی، دوبه، خیبری و خضری، کوثری، لوله ای، بتنی و فلزی)

480 دهنه

باند هلی کوپتر و اشیانه بالگرد

30 مورد

ساخت سایت موشکی(راپیر و هاگ)

51 سایت

احداث سنگرهای انفرادی، جمعی، آتشباری، مهمات و سکوی شلیک

3200 مورد

احداث اسکله(فلزی و بتنی) و ساحل سازی

27 مورد

ساخت و نصب دکل فلزی دیدبانی و تپه های بلند (خاکی) دیدبانی

95 مورد

حفرکانال(نفر رو و انتقال آب)و ایجاد 3 ایستگاه پمپاژآب

2100 کیلومتر

طبخ غذای گرم برای رزمندگان

هر وعده 6 هزار سهم

راه اندازی 120 واحد تعمیرگاهی ثابت و سیار و سرویس و تعمیر ماشین الات یگانهای رزمی

62000 مورد

احداث ایستگاه صلواتی ، نانوایی و حمام صلواتی

12 مورد

احداث نمازخانه و سنگرهای تجمعی بزرگ

50 مورد

آبرسانی با تانکر به خطوط مقدم

753میلیون لیتر

انجام تبلیغات و امور فرهنگی

30هزار مورد

ساخت و نصب حمام و سرویس های بهداشتی

1165 مورد

سوخت رسانی

4 میلیون لیتر

ریخته گری قطعات فلزی با استفاده از ضایعات(پسماند) فلزی مناطق جنگی

9900تن

احداث بیمارستان و اورژانس صحرایی و عملیاتی

12 واحد

توزیع کمک های مردمی- حمل مهمات-انتقال اسرای جنگی- تامین ماشین آلات

مهندسی و راهسازی یگانهای نظامی- جابجایی جنگ افزارها 

هشت سال دفاع مفدس

بهداشت و درمان

امداد و انتقال مجروحین به مراکز درمانی

3200مورد

ساخت درمانگاه چوئبده، اعزام پزشک و پزشکیار به مناطق جنگی

612 نفر

جمع آوری، خرید و بسته بندی دارو و کالاهای پزشکی، مواد ضدعفونی کننده

8 تن

تامین و اعزام آمبولانس- خودرو ی رفع آلودگی شیمیایی و حمام های سیار شیمیایی

32 دستگاه 

نظارت بر آشپزخانه ها ،  ضد عفونی آب وسرویسهای عمومی، سم پاشی سنگرها و مراکز تجمع رزمندگان

6 ماه اول جنگ 

زمینه

موضوع فعالیت

میزان/حجم

بازسازی مناطق جنگی(حین جنگ)

احداث و مرمت  سیل بندها و بندهای انحرافی،  احداث و مرمت جاده های بین مزارع، لایروبی انهار، تسطیح و شخم زنی مزارع با هدف  احیای نخیلات، توزیع تراکتور و ادوات کشاورزی بین نخلداران

نخلستانهای آبادان و جزیره مینو

احداث مسجد، نوسازی و بازسازی مدرسه و حمام دو قلوی 12 دوشه روستایی

34 باب

ساخت حمام و سرویس بهداشتی منازل روستایی

150 مورد

ترمیم شبکه برق و برق رسانی روستایی

7 روستا

 احداث جاده روستایی

37 کیلومتر

 درمان بیماران، اعزام اکیپ های پزشکی، واکسیناسیون،سم پاشی اماکن، توزیع دارو و شیر خشک

41719 مورد

تشکیل نمایشگاه و کتابخانه سیار،برگزاری جلسات عقیدتی،توزیع لوازم التحریر و اقلام فرهنگی بین روستائیان و سایر امور تبلیغی

11675 مورد

مجتمع صنعتی نصر-تحقیقات مهندسی جنگ

تولید انبوه نارنجک دستی  تا پایان سال 1361،  با همکاری دانشگاه شیراز و پشتیبانی منطقه3 ارتش جمهوری اسلامی فارس

248هزار قبضه

ساخت و تولید انبوه  قطعات جنگ افزارهای نظامی با همکاری شرکت زیمنس وارتش در مجتمع صنعتی نصر

150 نوع قطعه

ساخت پوسته، صحفه نازل و تحلیل ارتعاشی، کلاهک و باطری موشک پایه موشک زلزال

 

راه اندازی سیستمهای کنترل لندینگ کرافت

 

ساخت سیستم کنترل آتش مالیوتکا

 

ساخت دستگاه کانال کن

 

ساخت تابوک سنگری ازجنس فایبرگلاس

 

ساخت فیلتر شیمیایی سنگرهای اجتماعی

 

ساخت اژدر تیر مستقیم با قابلیت حمل بوسیله قایق های تندرو(پروژه شش گانه حمد)

 

ساخت اولین مشابه داخلی پمپksp با قابلیت پمپ آب از عمق 450 متری زمین و استفاده از آن به عنوان محرک اژدر

 

ساخت دستگاه کنترل از راه دور لودر و قایق تندرو

 

ساخت آئینه محدب و مقعر برای استفاده در امر دیده بانی

 

ساخت باترهای ویژه اژدر، موشک و زیردریایی  با طرفیت انرزی بالا

 

پدافند غیرعامل

احداث مواضع پدافندی در پتروشیمی مرودشت، پالایشگاه های شیراز و لاوان، فرودگاه و مجتمع صنایع الکترونیک شیراز

 

احداث سایت موشکی، مواضع استقرار توپ اورلیکن ، سنگرسازی  و سایر  مواضع پدافندی در جزایر خارک و خارکو

 

مشارکت در اجرای طرح محرم(انتقال خط لوله نفت از پالایشگاه ولیعصر کنگان به بندرطاهری برای تحویل نفت در پایانه شناور به نفتکش ها

 

شورای های اسلامی

آموزش و اعزام5000 نفر اعضای شورای اسلامی روستا در قالب80 گروه به مناطق جنگی با هدف آشنایی  مدیران محلی با جبهه و نیازهای مناطق جنگی

حضور پرشور  18800 رزمنده جهادگر در جبهه های نبرد، تقدیم 242 شهید والامقام،   2100 جانباز پر افتخار و 52  آزاده سرافراز، برگ زرینی از  افتخارات سنگر سازان بی سنگر جهاد فارس در دفاع مقدس می باشد.

 منبع: مرکز حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس جهاد کشاورزی استان فارس

 

 

خانم عشرت عطوفی مادر شهید محمد جواد کریمی میگوید: از همان روزهای اولی که جنگ شروع شد و اعلام کردند به تعمیرکار احتیاج دارند، محمدجواد به جبهه رفت. به جای رفتن به سربازی، نام خود را در جهاد نوشت.9 ماه در جبهه بود، در این مدت فقط دو بار به خانه آمد. شب می آمد و صبح هم می رفت. می گفت آنجا خیلی کار داریم. دفعه دومی که آمده بود، می خواست مرا هم به آبادان ببرد. می گفت: مادر، عدس و برنج که می توانی پاک کنی، بیا برویم. بار آخری که با هلی کوپتر به شیراز آمد، رفته بود در جهاد شیراز و شب را آنجا خوابیده بود. وقتی پرسیده بودند که امشب که شیراز هستی چرا به خانه نمی روی؟ گفته بود از شیطان می ترسم. می ترسم اشک های مادرم را ببینم و دل نگران شوم و از رفتن خودداری کنم. به هر حال شب را آنجا مانده بود و فردا صبح به جبهه برگشت. همیشه در نامه هایش می نوشت، توقع آمدن از من نداشته باشید. اینجا کارهای زیادی دارم. انشاالله وقتی می آیم که راه کربلا باز شده باشد و با هم به زیارت برویم. نیمه های شب قبل از عید مبعث سال1360 بود که زنگ تلفن به صدا در آمد. گوشی را برداشتم. صدای محمدجواد بود. بعد ار احوالپرسی گفت: گوشی را به پدرم بدهید. گفتم، ایشان با شما قهر است. گفت: چرا؟ گفتم خب شما سه ماه است که نیامدی. گفت: پس فردا که عید مبعث هست می آیم شیراز. نمی خواهد صدای پدر بزنی. انشاالله پس فردا می آیم. این آخرین باری بود که صدای او را می شنیدم.                                                             

جزایری فرمانده مهندسی رزمی جهاد فارس در رابطه با ابعاد وجودی محمدجواد کریمی میگوید: اگر از من پرسیده شود که بنیانگذار مهندسی رزمی در جنگ کیست؟ بنده با تمام قدرت، ایمان و باورخودم، شهید محمد جواد کریمی را معرفی می کنم. ایشان یک نابغه بود. بعنوان برقکار وارد جهاد فارس در منطقه  شد. اما بعدا معلوم شد همه فن حریف است. شهید نمونه یک جهادگر به تمام معنی حاضر در جنگ بود. او معلم ما بود . من افتخار می کنم که بسیاری از از درس ها را در جنگ در حالی که آن موقع 50 ساله بودم از ایشان یاد بگیرم و نیز بسیاری از جهادگران از ایشان درس های فراوانی را یاد گرفتند. در واقع برای ما یک کارخانه ماشین سازی بود. چه ماشین های سبک و چه سنگین . هنگامی که در آبادان در محاصره بودیم هیچ چیز نداشتیم. هیچ ماشین الاتی نداشتیم . تنها سه تا ماشین سبک داشتیم . ایشان بود که در شهر محاصره شده می گشت و لودر و بلدوزر و تانکر آب ، دستگاههای سبک و سنگین سالم و مستعمل و خراب را جمع آوری می کرد و به قرارگاه می اورد . آنها را تعمیر می کرد و به کار می گرفت. روزها در تعمیرگاه ، گرفتار تعمیرو راه اندازی ماشین ها بود . هنری که داشت یکی دو نفر را کنار دست خودش نگه می داشت و می گفت : خوب یاد بگیرید اگر من شهید شدم یا مردم . شما جای من را پر کنید. شب هنگام نیز اولین کسی بود که برگ ماموریت در دست داشت برای رفتن به خظ مقدم . او دریائی بود از همت و غیرت و کار و تلاش.

سردار جهادگر شهید محمد جواد کریمی فرزند علی میرزا، یکم مرداد 1339، در شهرستان یزد به دنیا آمد. پدرش روحانی بود. مقدمات علوم دینی را از پدر آموخت  وتا پایان دوره متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. روز سی ام جنگ وارد آبادان شد و در پنجم آبان 1359، به جهاد فارس در آبادان ملحق شد. این فرمانده دلاور و خستگی ناپذیر سرانجام پس از230 روز ایثار و مجاهدت خالصانه در یازدهم خرداد 1360، حین احداث خاکریز در جبهه فیاضیه آبادان بر اثر اصابت ترکش به قفسه سینه، شهید شد و غم سنگینی بر دل همسنگران خود نهاد. پیکرش را در گلزار شهدای دارالرحمه شیراز به خاک سپردند.

 

منبع : مرکز حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس جهاد کشاورزی استان فارس

 

با حضور در آبادان باتفاق شهید مصلحیان، خصالی، رفعتی و محسن لاله پرور تیم نجات را تشکیل دادند تا علاوه بر تامین نیازهای فنی لودر و بلدوزرهای مشغول در خطوط مقدم، در صورت مجروح و یا شهادت راننده سریعا وارد عمل شده و از وقفه در کار ایجاد خاکریز جلوگیری کنند.دومین اقدام مثبت او درجبهه ساخت دکل دیدبانی با استفاده ار دکل های شبکه انتقال برق منهدم شده توسط دشمن بعثی بود.کم کم کار کارگاه دکل سازی جهاد فارس به جایی رسید که دکل تا ارتفاع 30 متر را می ساختند و در مناطق عملیاتی نصب می کردند. کار به همین جا هم ختم نشد. نصب دکل بر روی سطحه های شناور در هورالعظیم و برپایی این سازه فلزی در مناطق باتلاقی خورعبدالله از جمله ابتکاراتی بود که در ادامه راه شهید رضا رحیمی خورسند، بچه های جهاد فارس از خود نشان دادند. سید جواد میرشفیعیان در باره طرح دکل سازی در ابتدای جنگ میگوید:شهید رضا رحیمی خرسند و محمود خصالی با همکاری چند نفر از بچه های تهران که در جهاد فارس حضور داشتند، اولین کسانی بودند که در رابطه با دکل سازی فعالیت خود را آغاز کردند. ایشان یک اطاقک را درست کردند و آن را بالای دکل برق نصب نمودند. برای بالا بردن آب و غذا و یا مجروحیت احتمالی دیده بان هم فکری کرده بودند. با نصب یک قرقره بالای دکل، یک سبد را بوسیله طناب به آن وصل کردند تا اگر دیده بان مجروح شد، بتوانند بوسیله سبد متحرک خود را به پائین برساند. آذوقه و مایحتاج هم بوسیله همین سبد برای دیده بان فرستاده می شد. شجاعت او در حدی بود که در عملیات فتح المین هم زیر رگبار گلوله های خمپاره دشمن مشغول فعالیت بود و در جواب اعتراض فریدون عباسی که پیشنهاد می دهد: صبر کن تا آتش دشمن کمتر شود، میگوید: عمر دست خداست.

رضا هم پسر شهید بود و هم برادر شهید. دو برادر دیگرش هم رزمنده بسیجی بودند.حجت الله خصالی با ذکر خاطره ای از شهید اصغر رحیمی خرسند میگوید: بعد از شهادت‌ رضا،موقعي‌ كه‌ براي‌ عرض‌ تسليت‌  پيش‌ پدرش‌ رفتيم ،‌ گفتيم‌: حاجي‌، رسول كه ‌ شهيد شد، رضا هم‌ شهيد شده. علیرضا- هم جانباز شده‌. خدا صبرت‌  دهد. ايشان‌ در جواب گفت‌:من‌ پيش‌ خدا  روسياهم‌. اگر من‌ هم‌  لياقت‌  داشتم‌  پيش‌ آنها مي‌رفتم‌. آنها بجاي‌ خودشان. من‌ هم‌ دلم‌ مي‌خواهد به‌ شهادت‌ برسم‌ تا بتوانم‌ شفاعت ‌آنهايي‌ را  كه‌  مي‌خواهم‌  در آن‌  دنيا  بكنم‌. بالاخره‌ حاج علی اصغر هم در مرداد ماه 1363، در جزیره مینو‌ شهيد شد  و به ‌آرزوي‌ خودش‌ رسيد.

عبدالرحمن جزایری فرمانده مهندسی رزمی جهادسازندگی فارس در بیان فداکارهای این شهید میگوید: رضا معلمی بود که از تهران آمده بود و به ما ملحق شده بود. قبل از عملیات بیت المقدس به من خبر دادند که ایشان مدت طولانی است که به مرخصی نرفته است. صدایش زدم و گفتم:رضا ! بیا برو مرخصی و ضمنا یک ماموریت هم انجام بده.

- چه ماموریتی!؟                                                                                                                       

- یک لیست به دستش دادم و گفتم: اینها قطعات یدکی است. به جهاد مرکز مراجعه می کنی و این لیست را ارائه می دهی تا این قطعات را به تو بدهند. نمی دانم چه می کنی، ولی به هر نحوی که شده ، این قطعات  یدکی را از آنها بگیر.  رضا رفت و چند روز بعد با آن قطعات یدکی که لیست کرده بودم برگشت. او بعد در عملیات بیت المقدس شهید شد. وقتی رفتیم  با خانواده اش ملاقات کنیم و سرسلامتی بدهیم ، متوجه شدیم که جهاد مرکز در تحویل قطعات دست دست کرده و او هم ماشین پیکانش را که تنها سرمایه اش بود، فروخته بود و از پولش برای جبهه، قطعات را خریداری کرده بود و آورد آبادآن تحویل ما داد . واقعا نمی دانم راجع به این بچه ها چه باید بگویم. !؟

 

                                                                            

با استقرار اولین گروه از جهادگران جهادسازندگی فارس در آبادان و ملحق شدن بچه های مدافع خرمشهر به این گروه و سازماندهی اولیه برای تشکیل ستاد جهاد فارس در آبادان، با درخواست آقای جزایری، فرماندار آبادان، حضور جهاد فارس را به تمام واحدهای نظامی و انتظامی اعلام نمود.

او خود نیز به ستاد جنگ آبادان رفت و ضمن اطلاع رسانی از حضور در منطقه و کسب اطلاعات لازم در زمینه نیازهای یگان های رزم، آمادگی جهادگران را برای هرگونه تلاش و جانفشانی برای دفاع از آبادان اعلام کرد.

ملاقات با آیت الله جمی امام جمعه آبادان و ابلاغ تجدید پیمان جهادگران با امام به نماینده معظم له در آبادان از دیگر اقدامات جزایری در روزهای اول حضور در آبادان بود. جزایری تا پایان هم بر عهد خود با نماینده امام وفادار ماند و خود را فرمانبر نماینده ولی فقیه می دانست و معتقد بود کارها با هماهنگی  کامل و طبق دستورهای ایشان  انجام گیرد و هر جا با مشکل مواجه و یا درمقاومت دچار تزلزل می شویم به وی رجوع می کنیم.

آیت الله جمی که در شهر محاصره شده و جنگ زده آبادان، سمبل مقاومت و پایداری بود و وجودش مایه قوت قلب مدافعان شهر بود و در آن شرایط سخت که جنگ در آبادان دچار بحران فرماندهی بود به خوبی از عهده هماهنگی مدافعان شهر بر آمد؛ نیز چندین بار ضمن اذعان به نقش محوری جهاد فارس و شخص جزایری در روزهای حصر آبادان چنین ابراز می دارند که: «این آقای جزایری ما را رها نمی کرد. هر جلسه ای بر پا بود ایشان حضور داشتند.»

درخشش جهاد فارس در آبادان فرماندهان ارتش را نیز به حیرت واداشته بود. تیمسارمنوچهر کهتری که آن روزها فرمانده قرارگاه ارتش در منطقه و فرمانده تیپ 2 لشکر 77 خراسان بود در این خصوص می گوند: «همه کسانی که در آبادان بودند هم قسم شده بودند که مانند اعضای یک خانواده از خانه خودشان دفاع نمایند، جهاد فارس پرچم دار وحدت و یگانگی بود. هر روز و هر ساعت که خواسته های ما به آنها ابلاغ می شد بدون درنگ آن را بر آورده می ساختند. آبادان نینوائی بود که بچه های جهاد فارس پرچمداران آن بودند. من با وجودی که تا هنگام انقلاب 22 سال در ارتش خدمت کردم ، ولی از این بچه ها خیلی درس آموختم . در صورتی که اینها در هیچ ارگان نظامی آموزش ندیده بودند. جهاد فارس با آن حمییت ، اعتقاد و تقلیدی که از حضرت امام (ره) داشتند و پای بندی به اسلام برای رزمندگان الگو شد.»

 

 

یکروز ظهر برادر عزیزی به نام آقای شمایلی از عزیزان جهاد فارس آمد مقر ما و گفت: فلانی می شه بریم این بلدوزر رابیاریم؟

- انشاالله امشب.

- الان خوب موقعیه، ظهره، عراقی ها  هم خوابیده اند، می رویم دستگاه را برمی داریم می آوریم.

- آخه تو ظهر! تو روز! چطوری بریم دستگاه را بیاریم؟

- اگر شما اجازه بدهید من خودم این کار را انجام بدم.

- اجازه که نمی دهم ،ولی همراهت می آیم.

باهمدیگر رفتیم .ظهرتابستان! هوای گرم و سوزان! لودر هم یک کوه آهن بر آفتاب گرم! فاصله بین خاکریز ما تا دستگاه  چیزی قریب به 600 -700 متر و فاصله دستگاه تا خاکریز دشمن  چیزی قریب به 300-400 متر بود. یعنی دستگاه به خاکریز دشمن بسیار نزدیکتر بود تا خاکریز خودمان.

آمدیم و از خاکریز رفتیم بالا و دوتایی راه را گرفتیم و رفتیم به سمت دستگاهی که جلو بود. شاید از این راه 600-700 متری ، 400-500 مترش را رفته بودیم که عراقی ها متوجه شدند.

تیربار شروع کرد به کار کردن. ما هم شروع کردیم به دویدن. او به سمت ما تیراندازی می کرد ما به سمت لودر می دویدیم. تیربار تعدادش بیشتر شد آن تیرباری که از روبرو می زد یکی دو تا تیربارهم از سمت چپ و راست شروع کردند. منتها دستگاه شب که رفته بود برود جلو، برای خودش یک سری پناهگاه زده بود یک بیل خاک برداشته بود ریخته بود و دوباره رفته بود 50 متر جلوتر. دوباره یک بیل خاک ریخته بود دوباره همین کار را  کرده وبود تا رفته بود جلو پشت خاکریز.

ما رفتیم توی یکی از این جای بیلی که لودر آن جا درست کرده بود نشستیم. دوتایی باهمدیگر نفس زنان.

آقای شمایلی گفت چکارکنیم؟

- باید برگردیم. دیگر کاری نمیشود بکنیم.

- یعنی دستگاه مان را برنگردانیم!؟

- خب آخه می بینی که نمی شه.

همینطور داشتیم صحبت میکردیم شروع شد خمپاره 60 اطرافمان به زمین خوردن.

گفتم: حالا میگی چی بازهم بریم جلو!؟ فکر نمیکنم بزارن دستگاه را بیاریم. اگر بریم دور دستگاه اصلاً دستگاه را بیشتر میزنند. برگردیم.

ایشان ماشاالله قد بلندی داشت، دیدم دست انداخت کفش های کَتونیش را هم درآورد و پایش را برهنه کرد. از توی این جای بیل لودر در می آمد و بدو می رفت توی اون یکی. منتظر می موند تا من برسم. خب ماهم پوتین پایمان بود و نمی شد دربیارم. پاگذاشتیم به دو. ماشاءالله تا ما رسیدیم ایشان رفت. از این خاکریزرفت به خاکریز بعدی. دیدیم نمی شود که خاکریز به خاکریز توقف کنیم. پا گذاشتیم  به دو. دست همدیگررا گرفتیم و می دویدیم.

توراه فحش می داد به صدام: -که این نامرد فلان فلان شده نمیزاره دستگاه خودمونم را بریم بیاریم. مگه مال باباته. خب مال خودمونه.

مزاح می کرد، مزاح ملیحی هم بود. با همین آتش سنگین، خلاصه به هر زحمتی بود، رسیدیم به خاکریز خودمان. آمدیم پشت خاکریز. انصافاً من وقتی که پشت خاکریز رسیده بودم زبانم تو دهنم از فرط گرما و فشار دویدن، مثل یه تکه سنگ شده بود. اصلاً نم نداشت.

این یک خاطره ای از هزاران خاطره ای بود که در خدمت عزیزان جهادگرمان بودیم.

 

راوی: سردار محمد جعفر اسدی

 

سید عبدالحمید نقیب القراء می گوید:  افراد گارد ساحلی اروندرود با مراجعه به اقای جزایری اظهار داشتند: که یک ناوچه ای در اسکله 3 اروند وجود دارد که خیلی با ارزش است. اگر بتوان آن را از آب بیرون آورد و به بندر امام منتقل نمائیم خیلی بدرد خواهد  خورد. آقای جزایری هم با خونسردی گفت: -مسئله‌ای نیست. آن را از آب بیرون می آوریم.                                                                                                                 

آن روزها تعدادی از بچه های جزیره خارگ از جمله شهباز حسن پور در جهاد فارس حضور داشتند.آقای جزایری به اینها ماموریت داد تا یک سری سیم بکسل نخی را آماده کنند تا هنگام انداختن زیر ناوچه ، آسیبی متوجه آن نشود.همان شب تعدادی از بچه ها با یک دستگاه جرثقیل که آقای جزایری راننده آن بود و یکدستگاه کمرشکن به محل استقرار ناوچه رفتند. ناوچه در فاصله 400 متری نیروهای عراقی بود با جثه بزرگ  و 16 تن وزن .بچه ها با دقت و حوصله طناب های بکسل به نقاطی توازن ناوچه زمان بلند شدن به هم نخورد به جرثقیل بستند. جرثقیل باید ناوچه را بلند کند و روی کمرشکن بگذارد.جرثقیل فقل کرد و ناوچه معلق در هوا ماند. تلاش آقای جزایری برای باز کردن فقل جرثقیل به جائی نرسید و نیاز یک جرثقیل دیگرپیدا شد.با آمدن جرثقیل بعدی، هرطوری بود ناچه روی کمر شکن قرار گرفت.

عبدالرحمن جزایری هم با ذکر خاطره دیگری در مورد جابجایی ناوچه دیگری در اسکله دیرفام می گوید: يك‌ وقت‌ به‌ ما خبر دادند كه‌ يك‌ ناوچه‌ سالم‌ در اسکله دیری فام اروندرود قرار دارد و اين‌ ناوچه‌ در بندر ماهشهر مورد احتياج‌ است‌ . شما فكر كنيد يك‌ ناوچه‌ روبروي‌ دشمن‌ قرار دارد و ما بخواهيم‌ آنرا از راه‌ خشكي‌ منتقل‌ كنيم‌ . شوخي‌ نيست‌ ، در حالت‌ عادي‌ احتياج ‌به‌ چقدر نيرو و وقت‌ و برنامه‌ريزي‌ دارد . با گروه‌ جواد كريمي‌ و بچه‌هاي‌ خوانسار و يك‌ از برادان ارمني‌ که در تعمیرگاه مشغول بود، محل‌ را موردشناسايي‌ قرار داديم‌ . ناوچه‌ 50 فوت‌ بود، يعني‌ 15 متر طول ‌داشت‌. ارتفاع‌ آن‌ 6 يا 7 متر بود. الحمدلله امکاناتش بود، كمرشكن‌ 4 محور ما 100 تن‌ بار را ميتوانست‌ حمل‌ كند . جرثقيل‌ هم‌ 60 تني‌ بود.طناب‌ را سه‌ جاي‌ ناوچه‌ بستيم‌ كه‌ اگر يكي‌ از طنابها پاره‌ شد، دو طناب‌ ديگر آنرا نگه‌ دارد. درست‌ موقعي‌ كه‌ ناوچه‌ را بلند كرديم‌ ، گردباد آمد. حالا تصور كنيد، جرثقيل‌ بالا رفته‌،  ناوچه‌ به‌ آن‌ عظمت‌ آويزان‌ است‌. شب‌ هم‌ هست‌ و عراق‌ هم‌ مرتب‌ دارد گلوله‌ ميريزد.! شما فكر كنيد چه‌ قدرت‌ عظيمي‌ ميخواهد كه‌ اين‌ بچه‌ها خودشان‌ را حفظ‌ كنند.! جرثقيل‌ 60 تني‌ هم‌ دارد بازي‌ ميكند! حالا بيفتد درون‌ آب‌ يا يك‌ دقيقه‌ ديگر، معلوم‌ نيست‌. يواش‌، يواش‌ ناوچه‌ را كمي‌ پايين‌ آورديم‌ تا به‌ اسلكه‌ بخورد و تكيه‌ گاه ‌داشته‌ باشد تا گرد باد تمام‌ شود. گردباد كه‌ تمام‌ شد ، آنرا گذاشتيم‌ روي‌ تريلي‌ . قبلا" مسير يابي ‌شده‌ بود كه‌ از كدام‌ مسير آنرا بايد ببريم‌ . اينكار در حالت ‌عادي‌ ، كار شركتهاي‌ خاصي‌ است‌ كه‌ در سطح‌ بين‌ المللي‌ كار ميكنند. هركس‌ نميتواند اين‌ كار را انجام‌ بدهد . ولي‌ بچه‌ هاي‌ جهاد مثل‌ آب‌ خوردن‌ اين‌ ناوچه‌ را به‌ ماهشهر بردند. راننده کمرشکنی که ناوچه را به ماهشهر منتقل کرد، علی جغه سبز بود. مرحوم جغه سبز شبانه از طریق ایستگاه7 و جاده نهر مدن و جاده در دست احداث وحدت، ناوچه را از شهر خارج کرد و خود تعریف می کرد که زیر برق فشار قوی که رد می شدم هر آن ممکن بود حادثه ای پیش آید و وقتی به پلیس راه رسیدم؛ فرمانده پلیس راه گفت: این چیه؟ گفتم: قایق! گفت: در شهر شما به این می گویند قایق. به هر حال واحد شناور کاملاً سالم در بندر امام تحویل گروه های رزمی دریایی شد.

با ملاحظه متن زیر که انجمن اسلامی گارد ساحلی ژاندارمری طی نامه شماره 1/5/22/90 - 25/8/1360 از جهاد فارس تقاضای نجات چهار فروند ناوچه 50 فوت را نمودند. این ناوچه ها هم با همت جهادگران جهاد سازندگی فارس از تیررس دشمن بعثی خارج  و به مقصدی که اعلام شده بود حمل گردیده است، خاطرات آقایان نقیب و جزایری مربوط به دو ماموریت از چهار  ماموریت ذکر شده است.

 

متن نامه انجمن اسلامی گارد ساحلی ژاندارمری آبادان به جهادسازندگی فارس برای خارج کردن ناوچه های گارد ساحلی از اروندرود                                                                                                                 

از: انجمن اسلامی گارد ساحلی                                                                                                        

به: سرپرست جهادسازندگی فارس-برادر جزایری

همانگونه که آن برادر انقلابی اطلاع دارند و فبلا نیز هماهنگی گردیده، حدود 30 فروند ناوچه 50 فوتی متعلق به گارد ساحلی ژاندامری جمهوری اسلامی در شرکت دریائی اروندان بر اثر تهاجم دشمن مزدور-عراق- یا از بین رفته یا لطماتی بر آنها وارد شده که در این میان 2 فروند ناوچه تقریبا سالم می باشد. با عنایت به اینکه امکان از بین رفتن این دو ناوچه نیز وجود دارد، خواهشمند است همانگونه که قبلا عنوان گردیده ترتیبی اتخاذ شود تا این دو ناوچه از شرکت اروندان حمل و به گروهان شناور ماهشهر انتقال یابد. ضمنا 3 فروند ناوچه 50 فوتی دیگر که در بدو جنگ در اروندرود در حال گشت زنی دریا بوده، بعلت جنگ در اسکله گارد ساحلی خسروآباد پهلو گرفته که اخیرا یکی از این 3 فروند ناوچه بعلت اصابت ترکش خمپاره دشمن کافر سوراخ و در حال غرق شدن است و امکان از بین رفتن 2 فروند دیگر نیز می باشد. با توجه به قیمت سرسام آور این ناوچه ها که هر کدام از ده میلیون تومان ببالا است و از خون ملت مستضعف تامین گردیده است، انتظار دارم نسبت به خارج کشیدن این دو فروند ناوچه از اروندرود و حمل آنها به بندر ماهشهر نیز اقدام گردد. خداوند به شما توفیق عنایت فرماید. سرپرست انجمن اسلامی گارد ساحلی- ستوانیکم حق جو.

(سند شماره: 05-4-4-4-2-6)

 

نقش رانندگان لودرو بولدوزر در جبهه

مقام معظم رهبری در باره نقش رانندگان لودر و بلدوزر در جبهه می فرمایند: من در اینجا باید اشاره کنم به نقش بسیار ارزنده رانندگان لودر و بلدوزر و وسایل دگر حفاری در میدان های جنگ؛ یعنی در میدان جنگ، آن که مقدم و جلوتر از همه است، نیروی پیاده و زرهی نیست، بلکه نیروی لودر و بلدوزر است و اینها هستند که جلوتر از نیروهای تانک به جلو می روند، زیرا تانکی که می خواهد جلو برود اگر روی زمین صاف باشد با یک موشک آرپی جی یا کاتیوشا و یا یک موشک نوع دیگر ضد تانک می شود آن و سرنشین های آن را از بین برد و منهدم کرد، و وجودش می شود صفر. و لذا اگر بخواهیم تانک محفوظ بماند باید برایش سنگر درست کنیم و تانک و نفربر زرهی یا بقیه ی نیروهای مهم و حساس مثل آمبولانس و غیره باید داخل سنگر و پشت خاکریز باشند و بنابراین باید این سنگرها در وقتی ساخته شود که تانک به محض این که به خط مقدم رسید بلافاصله برود داخل سنگر قرار بگیرد و لذا آن کسی که خاکریز درست می کند یا سنگر حفر می کند باید قبل از نیروهای تانک و پیاده و نیروهای سپاه و خودروهای حفاری و راهسازی و غیره چقدر نقش مهمی است. از دیگر کارهایی که جهادگران با این لودر و بولدوزر اه انجام می دهند این است.(

مصاحبه با گروه تلویزیونی جهادسازندگی- تاریخ: 19/1/1361)

 

از دیگر کارهای جهادگران که کارهای زیادی الحمدلله توسط این عزیزان جهاسازندگی انجام شد، من می خواهم بگویم، نقش یک دستگاه لودریا بولدوزر، انصافاً به مراتب بیشتر از یک دستگاه تانک و نفربر بود. در جبهه نقش یک راننده بلدوزر به مراتب بیشتر از 10 رزمنده و صد رزمنده ی  اسلحه به دست که آنجا می جنگیدند، بود. متأسفانه آنطوری که باید نقش این عزیزان در جامعه ما مطرح نشده است. خصوصاً شهدای عزیز- جهادگر-  گرانقدری  از استان فارس. این دلاور مردانی که 8 سال دفاع مقدس در جای جای این مملکت اسلامی مان آن رشادت و جوانمردیها ار از خودشان  نشان دادند و چقدر هم زیبا نشان دادند.

 

( سردار اسدی- محمد جعفر- فرمانده لشکر 33 المهدی در دفاع مقدس)

 

 

در مراسمی تحت عنوان جشنواره انتخاب برترین تشکل های مردم نهاد حوزه دفاع مقدس در 21 بهمن سال جاری که در محل اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس فارس بر گزار گردید.

خصوصیات ویژه جهادگران

امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی در دیدار آقای جزایری و گروه مستندساز جهاد استان فارس با ایشان که در زمستان 1377 انجام شد،ضمن بیان خاطراتی از حماسه آفرینی جهادگران جهاد سازندگی در مناطق غرب و جنوب کشور در سالهای جنگ تحمیلی. خصوصیات بچه های جهاد را اینگونه تشریح می کنند: جهادگران یک خصوصیتی داشتند که دیگر رزمندگان نداشتند. به خاطر این خصوصیت هم اسمش جهاد است وگرنه می توانستند بگویند:ارتشی ،سپاهی، بسیجی.

اولین خصوصیت جهاد که خیلی مهم بود و هنوزمن به این دید، احترام و به شخصیت شان با این دید نگاه می کنم. این بود که در ذهنشان نشدنی معنی نداشت.ی عنی همه چیز را شدنی می دانستند. چون همه چیز را برای خدا می دانستند و می خواستند برای خدا کار کنند، خوب معلوم بود که خدا برایشان اخلاص را فوران کرده بود.این نبود که بخواهند منیت نشان بدهند...خداوند فکرشان را روشن می کرد. قدمهایشان را محکم می کرد.فعالیتشان را برکت می داد و همه چیز را شدنی می کرد.

دوم:همگانی بودن نقش جهاد است.جهاد را به هیچ وجه نمی شد محدود کرد، که در این محور کار کند یا آن محور. بدرد همه جا می خورد. جهاد بعدها شکوفا شد و تخصصی تر برخورد کرد و به انسجام رسیدو سازمانش منسجم تر و امکاناتش وسیع تر شد. تجربه شان قوی تر شد. بالاترین جایگاه جهاد در جبهه های نبرد ،نقش مهندسی جنگ بود. تا ما یگانها را برای رزم سازماندهی می کردیم. همه می گفتند جهاد ما از کجاست. اینقدر به برکت جهاد آشنا شده بودند...همگانی بودن جهاد علاوه بر اینکه ما را غنی می کرد، در جبهه های رزم باعث وحدت بیشتر رزمندگان دیگر بودند.همه جا جهاد بودن یعنی ملاک هائی بودند برای پر کردن خلاء ها.

سوم: از آفت درجه یا موقعیت فرماندهی دور بودند. جهادگران را با اسم یا چهره می شناختیم. رئیس که نمی گفتند! مسئول می گفتند. وقتی می رفتی کنارشان، همه لباس خاکی بسیجی پوشیده بودند. اصلا نمی شد تشخیص داد کی بزرگتر است و کی کوچکتراست. همه شان برادر و یکپارچه بودند.آن تقوائی که باید حاکم باشد بین رزمندگان اسلام، خداوند متعال نصیب این رزمندگان جهادی کرده بود.

چهارم: سرعت بخشیدن به پروژه هائی بود که این پروژه ها در استاندارد خودش، یک زمان مشخصی داشت.. من سایت هاگ را شنیده بودم که در استاندارد اولش 6 ماهه بوده. شش ماهه یک آتش بار هاگ را با کلی ریزه کاری های فنی مهندسی در سه قسمت آماده می کردند. جهادگران به چنین اعدادی فکر نمی کردند.آقای جزایری گفتند جهاد سایت هاگ را 18 روزه یا 20 روزه آماده کرد. بعد از این زمان ، طوری شد که ما در یک عملیاتی که فرصت بیشتر از یک هفته نداشتیم به جهاد تحمیل می کردیم که سایتها را در فلان جا باید آماده کنید. آنها هم نمی گفتند نه.

پنجم: در اواخر جنگ طوری شده بود که حتی اگر ارتشی و سپاهی یک خورده جبهه هایشان را مستقل کرده بودند، دیدند حریف جهادی ها نمی شوند که مستقل کنند. از یک طرف سپاه و ارتش، جهادی را می خواست که جزو سازمان رزمش باشد و از یک طرف،انگیزه خود جهادگران که استوار مانده بودند در این خصیصه که خودشان را در یک جائی محدود نکرده که انحصار به آنها داشته باشد. درنتیجه  درهمه جا آثار وجود مبارک همرزمان  جهاد ما دیده می شد و ما به وجود آنها افتخار و مباهات می کردیم.

منبع: مصاحبه شهید در مرکز حفظ آثار دفاع مقدس جهادکشاورزی فارس

 

 

صفحه2 از5

درباره ی کانون

تشکل (سازمان) مردم‌نهاد «کانـون سنگرسازان بی‌سنگر»، در سال 1383 با همت هیأت‌امنای آن که متشکل از «347» نفر از فرماندهان و باسابقه‌ترین نیروهای عملیاتی و ستادی «6» قرارگاه (لشگر)، «14» تیپ و «69» گردان مهندسی رزمی و پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس ـ از سراسر کشور ـ بودند، تأسیس گردید و باعث شد این نیروها مجدداً گرد هم آیند.

 

با این اوصاف، «کانـون سنگرسازان بی‌سنگر» مؤسسه‌ای فرهنگی ـ صنفی در راستای اهداف انقلاب اسلامی است که به منظور حفظ انسجام نیروهای پ.م.ج.ج، تلاش در جهت ادامة راه شهدای جهاد، حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، گرامیداشت یاد و خاطرة شهدای جهادگر و ایثارگران سازمان پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد (پ.م.ج.ج) در هشت سال دفاع مقدس، حمایت از ایثارگران جهاد و خانواده‌های ایشان و ترویج فعالیت‌های فرهنگی، علمی و تخصصی این عزیزان، تأسیس شده و فعالیت می‌نماید.

آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه

کاربر گرامی؛ لطفا برای اطلاع از فراخوان‏ ها و اطلاعیه های کانون سنگرسازان بی سنگر عضو شوید.