زماني چند نفربر آبي- خاكي عراق را به غنيمت گرفته بوديم. يكي از اينها در مقر بود. من آمدم كه روشنش كنم، ولي هر كاريكردم روشن نشد. مكانيكي داشتیم كه از برادران ارمني بنام «وهار مالكيان» بود. اين برادر واقعاً از آن حزباللهيها و به معناي واقعي كلمه ارمني حزباللهي بود. ايشان آمد و گفت: مسلماني؟ گفتم: نه خير شيعهام. گفت: كه پاكي؟ گفتم: بله. گفت: مطمئني ؟ گفتم: بلي. گفت: پس بسمالله الرحمن الرحيم بگو و برو استارت بزن.! من هم بسم الله را گفتم و استارت زدم، ولي روشن نشد. گفت: وضو داري؟ گفتم: تو چكار داري كه من وضو دارم یا نه؟ گفت: برو وضو بگير و بعداً بسمالله بگو و استارت بزن. اگر با وضو باشي بهتر است. من هم رفتم. موقعي كه برگشتم ديدم اين بنده خدا ما را سركار گذاشته. ماشين احتياج به هواگيري داشته و چون من مسيرش را بلد نبودهام در اين فاصلهاي كه من رفتم وضو بگيرم، فوري ماشين را هواگيري كرده است. موقعي كه من رسيدم گفت: خوب حالا بسمالله بگو و برو استارت بزن. من هم استارت زدم، دیدم که روشن شد. بعد گفت: ديدي گفتم اول بايستي وضو داشته باشي. بسم الله بدون وضو معنا ندارد. واقعاً ايشان ارمني حزباللهي بود.
راوی: حجت خصالی از رزمندگان پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد فارس
منبع: مصاحبه مرکز حفظ آثار جنگ جهاد کشاورزی فارس
https://www.sangarsazan.ir/khaterat/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%C2%AB%D8%AD%D8%AC%D8%AA-%D8%AE%D8%B5%D8%A7%D9%84%DB%8C%C2%BB%E2%80%93-%D9%85%D9%87%D9%86%D8%AF%D8%B3%DB%8C-%D8%B1%D8%B2%D9%85%DB%8C-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3#sigProId9529b7b896