اگر لیاقت ندارم برمی گردم

به‌ عنوان‌ راننده‌ پايه‌ دو به ‌منطقه‌ فاو آمد. من‌ وقتي‌ با ايشان‌ آشنا شدم‌ و روحيه‌ خاص‌ او را ديدم‌؛ شیفته او شدم. اتفاقاً او را به‌ من‌ معرفي‌ كردند. دستور دادند که يك‌ ماشين‌ به‌ او تحويل‌ بدهم و او را با کار آشنا کنم. يكي‌ دو روز او را معطل‌ كردم‌ و ماشينی به‌ او تحويل‌ ندادم؛‌ هدفم‌ اين‌ بود که‌ با توجه‌ به‌ سواد و معلوماتي‌ كه‌ داشت‌ به‌ جاي‌ ديگري‌ منتقل‌ شود تا اينكه‌ يك ‌روز مرا به‌ كناري‌ كشيد و گفت: اگر چيزي‌ را بگويم‌، ناراحت‌ نميشوي؟ پاسخ دادم: نه‌. او گفت: من اینجا‌ آمده‌ام‌ تا مثل‌ بقيه‌ بچه‌ها داخل‌ خط‌ بروم‌ و كار كنم‌. اگر لياقت‌ آن را ندارم تا از همين‌ راهي‌ كه‌ آمده‌ام‌ بازگردم‌؛ جواب دادم:‌ نه،‌ من‌ ميخواهم‌ شما بيشتر به‌ منطقه‌ آشنا شوي.

بعد از آن‌ يك‌ دستگاه «نيسان‌ كمپرسي‌» تحويلش دادم‌ و محل کار را با يكي‌ از بچه ها نشانش دادیم. چند روزي‌ آنجا كار كرد تا اينكه يكروز من‌ از مقر البحار به‌ مقر فاو آمدم‌. ديدم‌ آنجا ايستاده‌، از او پرسیدم:‌ چرا ايستاده‌اي‌؟! جواب داد: لاستيك‌ ماشين‌ پنچر شده‌ و زاپاس‌ آن‌ هم‌ پنچر است‌. ساعت‌ حدود 2 يا 2/5 بعد از ظهر بود كه ‌بچه‌ها لاستيكش‌ را پنچرگيري‌ كردند. ساعت‌ 3/5 يا چهار ربع‌ كم‌ بود، من‌ به‌ او گفتم:‌ ديگر دير است،‌ نميخواهي‌ بروي؟ آنروز حالت‌ خاصي‌ داشت‌ عجله در وجودش حس می شد؛ مثل‌ اينكه‌ كسي‌ منتظر او باشد. پاسخ داد:‌ نه‌، دو سرويس‌ هم‌ اگر در جاده خاک بريزم‌ باز هم ارزش‌ دارد؛ به هر حال‌ سوار ماشين‌ شد و رفت‌. ما دوباره‌ به‌ طرف‌ البحار رفتيم‌ و بعد كه‌ به‌ مقر برگشتم‌. یكي‌ از دوستان‌ خبر شهادتش را به من داد.

به‌ اتفاق‌ حاج‌ علي‌ ارقمي رفتيم‌ تا ماشينش‌ را بياوريم‌. ديديم‌ همين طور كه‌ خاك‌ را خالي‌ ميكرده‌ و اتاق‌كمپرسي‌ بالا نگه داشته است‌، خمپاره‌ 60 بغل‌ درب‌ راننده‌ خورده‌ بود و به دهان‌، پيشاني‌ و چشمش‌ تركش‌ اصابت کرده است و جلو ماشين‌ خون‌ پاکش بر روی زمین جاری شده است و يك‌ تركش‌ نیز‌ به‌ جك‌كمپرسي‌ خورده‌ بود که پايين‌ نمي آمد. به‌ هر زحمتی بود، ماشين‌ را به‌ عقب‌ كشيديم‌ و داخل‌ يكي‌ از سنگرها آورديم‌ و آن را به‌ فاو برديم‌.

راوی: جهادگر جانباز سید محمود موسوی

 

شهید حسین محمد خانی فرزند امان الله در سال 1344 در روستای دارایی خرم آباد استان لرستان به دنیا آمد. دانشجوی ترم آخر مقطع فوق دیپلم در رشته عمران بود. بر حسب تکلیف، خود را به مهندسی رزمی جهاد فارس معرفی می کند تا بتواند برای رزمندگان راهسازی نماید. این جهادگر مخلص در تاریخ 1365/03/02در هنگام احداث جاده آنتنی در محور کارخانه نمک فاو به شهادت رسید.‌

اشتراک این مطلب

نوشتن یک دیدگاه

مطمئن شوید که تمام اطلاعات مورد نیاز و فیلد های ستاره دار را پر کرده باشید. کد HTML مجاز نمیباشد.

درباره ی کانون

تشکل (سازمان) مردم‌نهاد «کانـون سنگرسازان بی‌سنگر»، در سال 1383 با همت هیأت‌امنای آن که متشکل از «347» نفر از فرماندهان و باسابقه‌ترین نیروهای عملیاتی و ستادی «6» قرارگاه (لشگر)، «14» تیپ و «69» گردان مهندسی رزمی و پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس ـ از سراسر کشور ـ بودند، تأسیس گردید و باعث شد این نیروها مجدداً گرد هم آیند.

 

با این اوصاف، «کانـون سنگرسازان بی‌سنگر» مؤسسه‌ای فرهنگی ـ صنفی در راستای اهداف انقلاب اسلامی است که به منظور حفظ انسجام نیروهای پ.م.ج.ج، تلاش در جهت ادامة راه شهدای جهاد، حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، گرامیداشت یاد و خاطرة شهدای جهادگر و ایثارگران سازمان پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد (پ.م.ج.ج) در هشت سال دفاع مقدس، حمایت از ایثارگران جهاد و خانواده‌های ایشان و ترویج فعالیت‌های فرهنگی، علمی و تخصصی این عزیزان، تأسیس شده و فعالیت می‌نماید.

آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه

کاربر گرامی؛ لطفا برای اطلاع از فراخوان‏ ها و اطلاعیه های کانون سنگرسازان بی سنگر عضو شوید.