در ۹ فروردین ۱۳۳۶ در شهرستان بجنورد و در یک خانواده مذهبی و مستضعف به دنیا آمد.
پدرش کارگر ساده ای بود که بصورت روز مزد کار می کرد . پس از طی دوران کودکی وارد دبستان شد . مقطع ابتدایی را با کسب نمرات عالی سپری کرد . وی همزمان با تحصیل برای کمک خانواده کار میکرد .

او وقتی از مدرسه بر می گشت به همراه برادر بزرگترش به یک کارخانه آلاسکا سازی می رفت و تا نیمه های شب در آنجا فعالیت می نمود . کار زیاد و استراحت کم همراه با تحصیل باعث می شد که پاهای وی ورم کند , لذا شبها مادرش پاهای او را با حوله گرم مداوا مینمود.
با اتمام دوره راهنمایی وارد دبیرستان شد . در سال اول متوسطه تحصیل می کرد که به جهت امرار معاش خانواده , به شهرستان گرگان مهاجرت نمود ولی دیری نپایید که برادر بزرگترش که نان آور خانواده بود از دنیا رفت. به همین دلیل مجبور شد که مدرسه روزانه را ترک کند و در کلاسهای شبانه شرکت نماید و با هر مشقتی که بود دیپلم خود را گرفت.
در جوش و خروش انقلاب شاگرد مغازه شیشه بری بود . در تظاهرات و راهپیماییهای مردمی شرکت فعال داشت وی وابستگی عجیبی به انقلاب و امام خمینی(ره) پیدا کرده بود و در این رابطه به ارشاد و هدایت ناآگاهان اقدام می نمود.
پس از پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی , از طریق جهادسازندگی گرگان به جبهه اعزام گردید و بعنوان راننده آمبولانس انجام وظیفه می کرد.
سرانجام در اول اردیبهشت ۱۳۶۱ در منطقه عملیاتی دارخوین بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه قلب به شهادت رسید.
پیکر این شهید در گلزار شهدای شهرستان گرگان به خاک سپرده شد.
از این شهید یک فرزند بیادگار مانده است.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

فرازی از وصیت نامه جهادگر شهید براتعلی توانا انجیزه ای:

من در راهی قدم گذاشتم که رهبر کبیر انقلابمان ما را در این راه راست هدایت و راهنمایی کرده است و من این راه را انتخاب کرده ام و ادامه می دهم , اگر برگشتم که خوب و اگر نیامدم ( یعنی شهید شدم ) سراسیمه و گریان نگردید , بلکه خوشحال باشید . زیرا شهادت تنها آرزو و آرمان زندگی من است .
برای من گریه و زاری نکنید و در سوگم ماتم نگیرید و ادامه دهنده راه من باشید.
در دعاهای کمیل , توسل و ندبه شرکت کنید و نماز جمعه و بقیه امور دینی و مذهبی را از یاد نبرید.
شهادت آرزوی من است و از خدا می خواهم که نصیبم شود.
پیروزی با ماست و اسلام پیروز است.
برات علی توانا انجیزه ای

• قبلی