چاپ این صفحه

خاطرات جهادگر خستگی ناپذیر، آزاده سرافراز حاج مرتضی تحسینی-قسمت هفدهم

صوت والفجر
اوایل اسارت که در آسایشگاه 17 بودم، اکبر عراقی پیشنمازمان بود. او یکی از فرماندهان سپاهی و برادرش ناصر (اکبر و ناصر عراقی(آریانژاد) اهل تهران بودندو ناصر پس از سال ها تحمل مرارت و درد در سال 91 به شهادت رسید.) هم از افسران ارتشی بود که به اسارت دشمن درآمده بودند. ناصر جزو اسرای قاطع یک به شمار می رفت. اکبر صوت زیبایی داشت و اکثر اوقات هنگام نماز صبح پس از سوره ی حمد، سوره ی والفجر را می خواند. من خیلی دوست داشتم آن سوره خوانده شود و از شنیدن آن لذت می بردم! روزی فرمانده عراقی که از خواندن سوره والفجر توسط اکبر عراقی در نماز، مطلع شده بود، ناگهان وارد آسایشگاه شد و با لحن تندی رو به او چند بار آیه ی «ان ربک لبالمرصاد» ( قطعا پروردگارت هر آینه در کمین گاه طغیانگران و سرکشان است. سوره ی والفجر آیه ی 14) را تکرار کرد و با غیظ و خشم بیشتری گفت: پس خدا ما را در کمین خواهد انداخت و شما را نه؟! بعد دستور داد نگهبانان او را بردند و به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند! برپایی نماز جماعت جرم دیگر او بود. بعثی ها از ترس این که اکبر به دیگران خط مشی بدهد، در کمتر از یک سال او را به اردوگاه دیگری انتقال دادند.

اشتراک این مطلب