یک روز قبل از شروع عملیات با هماهنگی فرماندهان رزمی منطقه قرار شد که 5 دستگاه بلدوزر به عنوان خط شکن در شب عملیات از اروند گذشته و عملیات را از نظر خاکریز و بر طرف نمودن موانع تدارک نماید. لذا در یکی از نهرهای منشعب شده از اروند این دستگاهها آماده حمل در موعد مقرر شد.
با عبور نیروهای سلحشور رزمنده خط شکن اکیپ مهندسی فوق نیز در آبهای اروند به حرکت در آمد و در ساحل غربی اروند به علت باتلاقی بودن و وجود نداشتن محل مناسبی برای تخلیه دستگاهها متوقف گردید و این در حالی بود که در محور فوق آتش دشمن به کلی خاموش نشده ما در زیر رگبار مستقیم کالیبرهای دشمن قرار داشتیم.
لذا با یک مشورت سریع با برادران راننده بلدوزر تصمیم گرفته شد که از سنگرهای عراقی که به وسیله رزمندگان اسلام فتح شده بود تراورس و گونی و تنه درخت خرما حمل و در زیر زنجیرهای بلدوزر قرار دهیم. برادران فورا دست به کار شدند و پس از یک ساعت تلاش به همت این برادران دستگاهها به خشکی انتقال داده شد و ما در اسرع وقت توانستیم در ساحل غربی اروند خود را به نیروهای رزمی برسانیم و در آنجا چون دشمن از دو سمت با ما درگیر بود دستگاهها را در دو جهت به کار انداخته و مشغول زدن خاکریز شدیم و بحمدا... با سرعت توانستیم خاکریز را تا سمت چپ جاده آسفالته فاو – بصره که فشار دشمن هم در این قسمت زیاد بود امتداد دهیم و در ساعت 5/2 بامداد دشمن را از دو سمت به صورت گازانبری غافگیر و به محاصره خاکریزهای درآوردیم و بدین ترتیب رزمندگان اسلام از پشت این خاکریز به کامل کردن محاصره دشمن پرداختند، البته در این قسمت هنوز درگیری وجود داشت که باز هم در یک حرکت تاکتیکی مناسب و هماهنگ با نیروهای رزمی در حالی که دشمن در سمت چپ ما هم درگیر بود ما در سمت راست در کنار اروند 2 کیلومتر راه پیمودیم و فورا در نقطه پشت دشمن خاکریز جدیدی را با هدف محاصره دشمن بطریقه مهندسی آغاز کردیم و در اینجا هم توانستیم با یاری گرفتن از الطاف الهی و یاری امام زمان(عج) و سرعت عمل و دقت نظر برادران راننده بلدوزر خاکریزی احداث کنیم و باز هم با همت و توانمندی بی نظیر برادران رزمنده دشمن را از پشت به هلاکت برسانیم و عده ای را هم اسیر نمائیم. در حرکت تاکتیکی سوم توانستیم از طرف راست جاده آسفالته فاو بصره بعد از پشت سر گذاشتن دو جاده شوسه دشمن خود را به نزدیکی دکلهای فشار قوی برق به قسمتی که توپخانه دشمن قرار داشت در کنار جاده برسانیم و در آن قسمت نیز مشغول زدن خاکریز شدیم دشمن که احتمال نمیداد دستگاههای مهندسی ما تا این حد توانسته باشد به قلب مواضع آنها نفوذ کنند فکر میکرد که این دستگاهها متعلق به خودشان است اما وقتی که برادران رزمنده به شکار تانکهای عراقی که بر روی جاده آسفالته در حال تردد بودند پرداخته و چندین دستگاه آنها را به آتش کشیدند تازه دشمن متوجه حضور ما در آن قسمت شد که برادران رزمنده دیگر فرصت ندادند و توپخانه بعثی را گرفتند و دشمن با دادن تلفات سنگینی فرار کرد و ما تنها در این قسمت توانستیم 5 کیلومتر خاکریز تا روشن شدن هوا ایجاد کنیم که برادران رزمنده از این قسمت هم توانستند جاده آسفالته را که محور اصلی تدارکات دشمن و همچنین فشار دشمن نیز از این محور بود تحت کنترل کامل خویش در آورند و تمام استحکامات و موانع بعثیها را به طور کامل منهدم کنند. در این عملیات دو یا سه مورد به عینه دیدیم وقتی که دستگاههای بلدوزر به صورت تاکتیکی حرکت میکردند تا محوری را تحت پوشش قرار داده و خاکریز بزنند نیروعای عراقی حتی تانکهای خود را رها کرده و فرار میکردند زیرا میدانستند که با عبور بلدوزر از اروند شکست آنها حتمی است و این در دنیا بی سابقه است که حضور بلدوزر به تنهایی در جنگ این چنین بتواند دشمن را به هراس وا دارد و این از ایثارگریهای بی همانند رانندههای این دستگاه هاست که امروزه لقب سنگرساز بیسنگر گرفته اند.
بلدوزها؛ رویش امید
حسن دیگری هم که در این شب بلدوزرها داشتند این بود که برادران بسیجی وقتی بلدوزرهای را میدیدند که خاکریز میزنند بسیار شادمان و خوشحال میشدند و حتی من فرماندهان نظامی را دیدم که بالای دستگاهها میرفتند و برادران جهادگر را میبوسیدند و خلاصه اینکه برادران جهادگر با همت و ایثارشان به رزمندهها روحیه میدادند و متقابلا رزمندهها نیز با رزم بی امان و دشمن شکنشان به برادران جهادگر روحیه میدادند.
حماسه تاریخی یک شهید جهادی
در پایان گزارش و ذکره خاطره به پاس خون تمامی شهدای سنگرساز بیسنگر در عملیات والفجر 8 به شرح ایثارگری شهید نادرزاده که در حین زدن خاکریز در یکی از پاتکهای دشمن رو به زوال در آخرین لحظات پایان کار به شهادت رسید و با نثار خون خود یکی از محورها را به تثبیت رساند میپردازیم.
به همراه یکی از مسئولین مهندسی رزمی جهادسازندگی به محوری رفتیم که دشمن زبون در آن نقطه با آتش پرحجمی اقدام به پاتک نموده بنا به درخواست فرمانده نظامی منطقه یک دستگاه بلدوزر جهت زدن خاکریز صدمتر جلوتر از نیروهای رزمنده به آنجا انتقال یافته بود آتش سنگین و پر حجم بود و خاکریزی که در حین عملیات احداث شده کوتاه بود و ما در پشت خاکریز جهت در امان ماندن از تیرهای مستقیم سرمان را پایین گرفته به تا به برادران رزمنده ای که در پشت خاکریز مستقر بودند رسیدیم صدای انفجار گلولههای خمپاره و تانک و توپ زمین را بلرزه در میآورد و تیرهای مستقیم زوزه کشان از بالای سرمان میگذشت. از برادران رزمنده بسیجی سراغ بلدوزر و راننده آن را گرفتیم و آنان با اشاره به پشت خاکریز بما فهماندند که بلدوزر جلوتر مشغول کار است.
با احتیاط آن طرف خاکریز را نگاه کردیم صحنه شگفتی دیدیم و دشمن زبون بلدوزر را به آر پی جی بسته بود و به طور رگباری به سوی بلدوزر آر پی جی شلیک میکردند که همه در اطراف بلدوزر منفجر میشد و هیچکدام به بلدوزر اصابت نمیکرد.
پس از آن عراقیهای مزدور که با چشم غیر مسلح نیز دیده میشدند جیپ توپدار 106 را جلوتر آورده و چندین گلوله پی در پی نیز به سوی بلدوزر نشانه رفتند که آن هم کارگر نیفتاد. 2 رزمنده آر پی جی زن داوطلب شدند تا به شکار توپ 106 بروند که با هماهنگی فرمانده از خاکریز گذشتند لحظه عجیبی بود. همه و همه برای سالم ماندن بلدوزر و راننده سنگر ساز دعا میکردند. بسیجیهای عاشق که خود در ایثار بی همانندند بر ایثار و همت سنگرساز غبطه میخوردند و لب به تحسینش گشوده بودند. فرمانده نظامی میگفت اینگونه ایثار و جانبازی بی همانند است و من تاکنون نظیرش را ندیده ام.
خاکریز همچنان با شهامت سنگرساز احداث میشد و دشمن مانند مار زخمی سعی در انهدام دستگاه داشت لحظه ای بعد صدای تکبیر و شادی رزمندگان نظرمان را به سویی جلب کرد که جیب 106 عراقیها از آن سمت شلیک مینمود. بله. درست حدس زده بودیم. فرزندان اسلام جیپ 106 را به آتش کشیده بودند. از سمتی دیگر تانکهای دشمن در حال پیشروی به سوی دستگاه بلدوزر بودند که در این لحظه به دستور فرمانده برادران رزمنده بلافاصله به حرکت در آمدند تا در پشت خاکریز جدید به شکار تانکهای دشمن بپردازند.
چند دقیقه ای نگذشت که دو غلیظ ناشی از انفجار تانکها فضای منطقه را پوشاند. در حالی که سنگرساز همچنان با توکل به خدا مشغول امتداد خاکریز بود پس از دقایقی که آتش دشمن کم شده بود ما تصمیم گرفتیم به پشت خاکریز فوق برویم و خدا قوتی به آن سنگرساز عاشق عرض کنیم و التماس دعائی نیز بطلبیم. لذا به حرکت در آمدیم و زمانی که به چند قدیم بلدوزر رسیدیم صدای زوزه خمپاره ای باعث شد تا ناخود آگاه بر روی زمین دراز بکشیم... و صدای انفجار و زوزه ترکشها که از بالای سرمان رد شد و پس از آن صدای یا فاطمه الزهرا خیلی زود ما را از زمین کند... بلدوزر متوقف شده بود... با شتاب به بالای دستگاه رفتیم سنگرساز عاشق را که ترکش بزرگی سینه اش را شکافته بود از بلدوزر پایین آوردیم و بی اختیار فریاد زدم... امدادگر... اما او خندید... خنده ای که حکایت از عشقش و از خود گذشتگی اش و ایثار بی همانندش داشت. آری خنده روحبخشی بود که به ما روحیه و توان و قدرت میداد آری خنده ای که معنایش شکست دشمن بود خنده ای که فتح و بهروزی را به ارمغان میآورد. خندید و گفت: بالاخره موفق شدم خاکریز تمام شد سلام مرا به امام برسانید و... با همان لبخند شیرین بر چهره به لقای معبود پیوست.
و این در حالی بود که فرزندان قرآن از پشت همان خاکریز که نتیجه جانبازی سنگرساز یا بهتر بگوییم جلودار ما بود دشمن زبون را به شکستی مفتضحانه کشانده وبه عقب نشینی وادار نمودند و محور فوق را که از جانب فریب خوردگان تهدید میشد به تثبیت برسانند که تانکهای سوخته شده و به جا مانده دشمن در پشت همان خاکریز باز هم حکایت از همت سنگرساز ما دارد.
یاد تمامی شهدای سنگرساز گرامی باد.
... مهندسی و نقل و انتقالات دستگاهها و کارهایی را که از شب قبل باقی مانده بود در زیر پوشش هوای ابری بدون اینکه دشمن متوجه شود در ساحل شرقی اروند به اتمام رساند و شب نیز عملیات آغاز گردید که این از لحاظ حفاظت و غافلگیری دشمن بسیار موثر بود و میتوان به جرات آن را یک مدد الهی دانست.
و آنگاه که لحظه موعود فرا رسید و نام مقدس و مبارک دخت پیامبر گرامی(ص) حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر لبها مینشیند و گوش جان را نوازش میدهد، امواج خروشان اروند رود به لطف پروردگار و به احترام بزرگواری حضرت زهرا(س) سکون مییابد و با آرامش و متانت مقدم پیروان مکتب سرخ حضرت اباعبدالله الحسین را بر گرده خود پذیرا میشود و عاشقان طریق حق و حقیقت را به سوی ساحل فتح رهنمون میگردد.
دلیر مردان سنگرساز جهاد سازندگی نیز در حالی که مرکبهای آهنین خویش را بر سطحهها و ترادهها سوار کرده سینه ی اروند را میشکافند تا بار دیگر حماسه ایثار را به وسعت تمامی خوبیها و پاکیها و از خودگذشتگیها به نمایش بگذارند.
و چه زیباست و به یاد ماندنی آن لحظه ای که در دفاعی دشمن در ساحل غربی اروند شکسته میشود و زنجیرهای بلدوزر بر پیکر خون رنگ زمین تازیانه میزند و در سر راه خود هر چه را میبیند بر روی هم انباشته میکند تا حماسه آفرینان صحنه توحید در پشت آن مستقر و مواضع جدیدی از دشمن را به آتش بکشند.
چه زیباست و به یاد ماندنی آن لحظه ای که صدای غرش بلدوزر در نخلستانهای غرب اروند دشمن را به وحشت انداخته و فرزندان برومند اسلام را به سرور و شادمانی وا میدارد و بسیجیان عاشق به دور بلدوزر حلقه میزنند و سنگرساز را در آغوش میگیرند و بوسههای پرمهرشان را نثارش میکنند. زیرا میدانستند که با عبور بلدوزر از اروند به یاری خدا و همت سنگرساز پیروزی به دست آمده تثبیت خواهد شد.
از اینجاست که سنگرساز بار دیگر وارد عرصه کارزار میگردد و قدم به قدم با زدن خاکریز به ادای دین و ادای رسالت خویش که همانا پاسداری از اسلام و قرآن است همیت میکند. هر نقطه ای که آتش سنگین تر است او حضور دارد و با تمام توان صحنه رزم را میآراید.
لشگریان توحید حال دیگر نه او را سنگرساز بیسنگر بلکه جلودار مینامند و بر همت والایش و ایثار بی همانندش غبطه میخورند و جلودار ما همچنان متواضعانه سر را به خدا میسپارد و با توسل به ائمه اطهار(ع) زیر لب زمزمه میکند انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم...
و فردای آن شب باز هم جلودار ما جلوه ای تازه دارد. آن هم در روز روشن و با فاصله 150 متری دشمن و در دید مستقیم و در زیر آتش مستقیم تانکهای اهدایی شرق و غرب قد علم میکند. مرکب آهنینش را مهمیز میزند تا در نقطه ای که مورد نظر فرمانده سپاه اسلام است خاکریزی مهیا کند تا برادرانش در پشت آن خاکریز به شکار تانکهای دشمن پرداخته و تانک مذبوحانه فریب خوردگان بعثی را در محور فاو ام القصر خنثی سازند.
جلودار ما در حالی که رزمندگان سلحشور در پشت خاکریز قبلی برای موفقیتش دست به دعا برداشته اند و آیه وجعلنا بین ایدیهم... را زمزمه میکنند از خاکریز میگذرد و در محوطه ای باز به سوی هدف تعیین شده پیش میرود.
دشمن هر لحظه بر شدت آتش میافزاید و جلودار ما با سرعتی باور نکردنی تیغ بلدوزر را بر رزمین فرو میبرد و با چندین بار عقب و جلو رفتن جان پناهی مهیا میکند.
فرمانده سپاه اسلام چند رزم آور آر پی جی به دست را در پشت خاکهای مهیا شده هدایت میکند و لحظه ای بعد دو تانک دشمن که با سرعت به پیش میآیند در آتش خشم مقدس فرزندان اسلام در فاصله 70 الی 80 متری شعله ور میگردند و پس از آن تانک سومی و چهارمی ... و در نهایت 14 تانک دشمن به انهدام کشیده میشود و صدای تکبیر فضا را معطر میسازد و دشمن زبون فرار را بر قرار ترجیح میدهد و سپاه اسلام در پس او هجوم میبرد. فرمانده به بالای بلدوزر میرود و جلودار را که ترکشی به قسمت پایین گوشش اصابت کرده و صورتش را خون آلود نموده است در آغوش میگیرید. لحظه شیرینی است که قلم و بیان قاصر از ترسیم آن است.
مسئول اکیپ مهندسی با اصرار میخواهد جلودار را تعویض کند تا زخمش را پانسمان کند. اما او مقاومت میکند و مرکبش را بار دیگر مهمیز میزند و به همراه رزمندگان اسلام به پیش میتازد تا موضع جدید را که با ایثار و فداکاری او و رزم دشمن شکن بسیجیان دلاور به دست آمده با احداث خاکریز جدیدی به تثبیت رساند.
و روزها و شبهای بعد همچنان سنگرساز تلاش و ایثارش را تداوم میدهد و لشکر اسلام همچنان با برتری کامل دشمن را به عقب میراند.
این نمونه ای بود از تلاش خداپسندانه و همت والای سنگرسازان بیسنگر در عملیات بی همانند والفجر 8 که اگر بخواهیم تمامی آنچه را که از این ایثارگریها در جلوی چشمانمان به تلولو نشسته است به رشته تحریر در آوریم خود کتاب قطوری خواهد شد و نمیتوان در چنین گزارش کوتاهی آن را ترسیم نمود.
K2_ARTICLE_CONTENT
دشمن در محاصره خاکریزها
- نوشته شده توسط مدیریت سایت
- 30/68686/-3443
مطمئن شوید که تمام اطلاعات مورد نیاز و فیلد های ستاره دار را پر کرده باشید. کد HTML مجاز نمیباشد.